English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About | Careers
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 165 (7071 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
An ounce of prevention is worth a pound of cure. <proverb> U پیشگیری بهتر از درمانه.
An ounce of prevention is better than a pound of cure. <proverb> U پیشگیری بهتر از درمانه.
An ounce of prevention is worth a pound of cure. [Benjamin Franklin] <proverb> U پیشگیری بهتر از درمانه.
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
outsells U بیشتر یا بهتر فروختن از بهتر فروش رفتن
outselling U بیشتر یا بهتر فروختن از بهتر فروش رفتن
outsell U بیشتر یا بهتر فروختن از بهتر فروش رفتن
outsold U بیشتر یا بهتر فروختن از بهتر فروش رفتن
preventive medicine U طب پیشگیری
prophylaxis U پیشگیری
counter-measure U پیشگیری
prophylaxis U طب پیشگیری
precautions U پیشگیری
prevention U پیشگیری
preemptive attack U تک پیشگیری
precaution U پیشگیری
counter-measures U پیشگیری
premune U پیشگیری کننده
prophylactic U پیشگیری کننده
buffer zones U منطقه پیشگیری
preventive maintenance U نگهداری پیشگیری
lead time U زمان پیشگیری
accident prevention U پیشگیری از حوادث
goby U طفره پیشگیری
buffer zone U منطقه پیشگیری
repercussion U دفع یا پیشگیری
preclusive buying U خرید پیشگیری کننده
lead angle U زاویه پیشگیری هدف
measure U اندازه اقدام پیشگیری
leads U سیم واسطه زاویه پیشگیری
lateral tell U پیشگیری هواپیما در حرکت عرضی
lead U سیم واسطه زاویه پیشگیری
force majeure U حادثه غیر قابل پیشگیری
chronic dose U دز قابل معالجه و پیشگیری اتمی
lead pursuit U مسیر پیشگیری هواپیمای رهگیر مسیرپیشگیری هدف
windage U درجه تنظیم تیر برای پیشگیری اثر باد
board of conciliation U هیاتی که برای پیشگیری وایجاد توافق بین کارگر وکارفرما انجام وفیفه میکند
the more better the best U بهتر
so much the better U چه بهتر
better than U بهتر از
all the better U چه بهتر
so much the better for me U بهتر من
better U بهتر
modify U بهتر کردن
above rubies U بهتر از یاقوت
The more the better . U هر چه بیشتر بهتر
So much the better. U دیگه بهتر
on the mend <idiom> U بهتر شدن
might as well <idiom> U ترجیحا بهتر
ameliorative U بهتر شونده
ameliorator U بهتر کننده
cote U بهتر بودن از
preferably U بطور بهتر
to change to the better U بهتر شدن
meliorate U بهتر شدن
ameliorates U بهتر کردن
ameliorated U بهتر کردن
ameliorate U بهتر کردن
ameliorating U بهتر کردن
modifies U بهتر کردن
the best of all U از همه بهتر
amelioration U بهتر شدن
modifying U بهتر کردن
meliorative U بهتر شونده
more the merrier <idiom> U هرچی بیشتر بهتر
outplay U بازی بهتر از حریف
out act U بهتر انجام دادن از
it would be preferble to U بهتر خواهد بود
tea is preferable to water U چایی از اب بهتر است
enhance U بهتر یا واضح تر کردن
it was no better U هیچ بهتر نبود
Just as well you didnt come . U همان بهتر که نیامدی
the better plan is to U بهتر این است که .....
he works better U او بهتر کار میکند
to get back on one's feet U بهتر شدن [از بیماری]
enhancing U بهتر یا واضح تر کردن
enhances U بهتر یا واضح تر کردن
I feel it is appropriate ... U به نظر من بهتر است که ...
modification U بهتر کردن مدل
ammunition modification U بهتر سازی مهمات
enhanced U بهتر یا واضح تر کردن
preemptive attack U تک ممانعتی تک پیشگیری کننده از شروع تک دشمن تک ممانعتی
This photo does not do you justice. U خودتان از عکستان بهتر هستید
ameliorating U بهتر شدن بهبودی یافتن
ameliorates U بهتر شدن بهبودی یافتن
ameliorated U بهتر شدن بهبودی یافتن
Do you have anything better? U آیا چیزی بهتر دارید؟
ameliorate U بهتر شدن بهبودی یافتن
surpasses U بهتر بودن از تفوق جستن
It is better to know each others mind than to know each others language. <proverb> U همدلى از همزبانى بهتر است .
surpassed U بهتر بودن از تفوق جستن
surpass U بهتر بودن از تفوق جستن
Better late then never. <proverb> U تاخیر بهتر از هرگز است .
to get back on one's feet U وضعیت خود را بهتر کردن
i know you better than he U من شما را بهتر میشناسم تااو
i should p stay at home U بهتر است در خانه بمانم
it peels better U بهتر پوست ان کنده میشود
amending U بهتر کردن بهبودی یافتن
amended U بهتر کردن بهبودی یافتن
amend U بهتر کردن بهبودی یافتن
hardening and temper U بهتر کردن تشویه ی فولاد
rounding U ایجاد یک حرف با فاهر بهتر
rounding U ایجاد دید بهتر در گرافیک
hole job U شکست دادن حریف با شروع بهتر
think better of <idiom> U رسیدگی دوباره به چیزی وتصمیمگیری بهتر
She has known better days in her youth . U معلومه که در جوانی وضعش بهتر بوده
I know best where my interests lie. U صلاح کارم را خودم بهتر می دانم
Better do it than wish it done. <proverb> U شروع عمل بهتر از آرزوى انجام آن.
follow up <idiom> U بهتر کردن کار با تلاش بیشتر
you ought to know better U شما باید بهتر از این بدانید
hole shot U شکست دادن حریف با شروع بهتر
preventive war U جنگ پیشگیری کننده از جنگ اصلی
Better late than never. <proverb> U دیر رسیدن بهتر از هرگز نرسیدن است.
Do you have a room with a better view? U آیا اتاقی با چشم انداز بهتر دارید؟
Better late than never! <proverb> U دیر رسیدن بهتر از هرگز نرسیدن است!
adjustments U تغییر جزئی در چیزی تا بهتر کار کند
adjustment U تغییر جزئی در چیزی تا بهتر کار کند
outshoot U تعداد بیشتر و بهتر تیراندازی نسبت به حریف
soil improvement U بهتر کردن جنس زمین برای بارگذاری
Are you feeling any better? U آیا حال شما کمی بهتر است؟
He is the best physician as physicians go. U نسبت به سایر پزشکان از همه بهتر است
go-getter <idiom> U شخصی کار میکند برایبدست آوردن موقعیتی بهتر
Better to go to bed supperless than to rise in debt. <proverb> U گرسنه خوابیدن بهتر است تا در قرض بیدار شدن.
carbonet hardness U درجه سختی آب و عاملی جهت تعیین رنگرزی بهتر
You're improving. <idiom> U دارید بهتر می شوید [در انجام کارتان] [اصطلاح روزمره]
Please allow for at least two weeks' notice [to do something] [for something] [prior to something] . U درخواست می شود که لطفا دو هفته برای پیشگیری [کار] اعطاء کنید [تا ما ] [برای چیزی] [قبل از چیزی] .
quick kick U کوشش در ضربه زدن با پا درضمن پاس برای کسب موقعیت بهتر
sight window U بریدگی بالای کمان برای جاگرفتن تیر و دادن دید بهتر
adjusts U تغییر دادن چیزی تا با موقعیت جدید مط ابق شود یا بهتر کار کند
adjust U تغییر دادن چیزی تا با موقعیت جدید مط ابق شود یا بهتر کار کند
adjusting U تغییر دادن چیزی تا با موقعیت جدید مط ابق شود یا بهتر کار کند
lag U زمانی که طول می کشد تا تصویر بهتر دیده میشود و پس از نمایش آن روی صففحه CRT
lags U زمانی که طول می کشد تا تصویر بهتر دیده میشود و پس از نمایش آن روی صففحه CRT
lagged U زمانی که طول می کشد تا تصویر بهتر دیده میشود و پس از نمایش آن روی صففحه CRT
It must be left to the future to repeat the study under better controlled conditions U این را باید به آینده باقی گذاشت که پژوهش را در شرایط کنترل شده بهتر تکرار کرد.
The answer to terrorism must be better intelligence and improved international cooperation. U پاسخ به تروریسم باید اطلاعات بهتر سازمان مخفی و بهبودی همکاری های بین المللی باشد.
multipass overlap U سیستمی که چاپ با کیفیت بهتر از چاپگر matria-dot ایجاد میکند با تکرا خط حروف ولی تغییر مکان به آرامی
letter quality printing U چاپ با چاپگر matrix-dot که نوشتار با کیفیت بهتر دارد به خوبی ماشین تایپ با افزایش فاصله بین نقاط
every cloud has a silver lining <idiom> U [خوش بین باش، روزهای سخت نیز جایشان را به روزهای بهتر میدهند]
acid diluent ترکیبی که با قلم زنی سطح فلز باعث اتصال بهتر لایه های پرداخت با سطح فلزمیشود
Half a loaf is better than no bread . <proverb> U نیم قرص نانى بهتر از بى نانى است.
outdo U بهتر از دیگری انجام دادن شکست دادن
outdoes U بهتر از دیگری انجام دادن شکست دادن
outdoing U بهتر از دیگری انجام دادن شکست دادن
workgroup U خصوصیتی که به بستههای نرم افزاری استاندارد اضافه میشود که باعث کارایی بهتر آن در گروه کاربران شبکه میشود
overlap U سیستم تولید چاپ با کیفیت بهتر از چاپگر matrix-dot با جایگزین کردن خط حروف و تغییر مکان به آرامی به طوری که نقاط کمتر به نظر بیایند.
overlaps U سیستم تولید چاپ با کیفیت بهتر از چاپگر matrix-dot با جایگزین کردن خط حروف و تغییر مکان به آرامی به طوری که نقاط کمتر به نظر بیایند.
overlapped U سیستم تولید چاپ با کیفیت بهتر از چاپگر matrix-dot با جایگزین کردن خط حروف و تغییر مکان به آرامی به طوری که نقاط کمتر به نظر بیایند.
ours was better than theirs U مال ما بهتر از مال انها بود
summer resorts U ییلاق عشایر [فرش های بافته شده در این هنگام از کوچ عشایر بدلیل مرغوبیت بهتر پشم، دارای کیفیت بهتری است.]
improved U بهتر کردن اصلاح کردن
improving U بهتر کردن اصلاح کردن
improves U بهتر کردن اصلاح کردن
improve U بهتر کردن اصلاح کردن
prescan U خصوصیت بیشتر اسکنرهای مسط ح که اسکن سریع و با realution کم انجام می دهند تا نمونه اصلی را مجدد بررسی کنید یا ناحیهای که باید بهتر اسکن شود مشخص کنید
channels U جداسازی کانال ها بر حسب مقدار برخورد بین دو کانال هر قدر برخورد کمتر باشد کانال بهتر است
channeling U جداسازی کانال ها بر حسب مقدار برخورد بین دو کانال هر قدر برخورد کمتر باشد کانال بهتر است
channeled U جداسازی کانال ها بر حسب مقدار برخورد بین دو کانال هر قدر برخورد کمتر باشد کانال بهتر است
channel U جداسازی کانال ها بر حسب مقدار برخورد بین دو کانال هر قدر برخورد کمتر باشد کانال بهتر است
channelled U جداسازی کانال ها بر حسب مقدار برخورد بین دو کانال هر قدر برخورد کمتر باشد کانال بهتر است
NiMH U نوعی باتری قابل شارژ در laptop که امکان شارژ شدن بهتر از باتری Nicad دارد. شارژ آن سریع تر است و نگران حافظه نیست
pareto criterion U ضابطه پاراتو بر اساس این معیار که دراقتصاد رفاه بکار برده میشودان تغییر و وضعیتی نسبت به قبل بهتر خواهد بود که بتوان حداقل وضعیت یک فرد رابهبود بخشید بدون اینکه به دیگران صدمهای وارد اید
hole U فاصله دو بازیگرفضای بین دو سوارکار که سوارکار سومی ازان بگذرد فاصله بین میله 1 بولینگ با2 یا 3 شکست دادن حریف باشروع بهتر
holes U فاصله دو بازیگرفضای بین دو سوارکار که سوارکار سومی ازان بگذرد فاصله بین میله 1 بولینگ با2 یا 3 شکست دادن حریف باشروع بهتر
holing U فاصله دو بازیگرفضای بین دو سوارکار که سوارکار سومی ازان بگذرد فاصله بین میله 1 بولینگ با2 یا 3 شکست دادن حریف باشروع بهتر
holed U فاصله دو بازیگرفضای بین دو سوارکار که سوارکار سومی ازان بگذرد فاصله بین میله 1 بولینگ با2 یا 3 شکست دادن حریف باشروع بهتر
Recent search history Forum search
2New Format
4واژه ی مناسب فارسی برای Archetype??
1to as
1she kept the polite small talk going.
1i was rebelling now
1wildlike
1واژه برزین برای تلفظ بهتر در انگلیسی بصورت Berzin نوشته شود یا Barzin?
1Leberschwellung
0نحوه کار با نرم افزار waze
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com